بالاخره «روز» هم اومد. اگر صفحه ي اولش رو باز کنيد اسامي آشنا زياد به چشمتون مي خوره. اسامي روزنامه نگاراني که همه مي شناسيم، با مقاله هاشون بعد از دوم خرداد «عشق کرديم»، خنديديم، حرص خورديم، عصباني شديم، گاهي هم نفس راحت کشيديم چون حرف هاي دلمون رو زدند. اسم هر کدوم يادآور خاطرات ريز و درشت اون روزها و عصرهاي خوب نفس کشيدن روزنامه هاست. عشق «جامعه» خوندن، «عصر آزادگان»، «بهار»، «نشاط» و تصوير چشمان خندان دخترک که بعد از «تو قيف» شدن يه روزنامه ، باز پيداش مي شد و چشماش مي خنديد. ياد روزهاي خوب روزنامه ي کاغذي خوندن به خير! به اميد روزي که «روز» در ايران چاپ بشه اونم روي کاغذ. بوي کاغذ، صداي ورق زدن صفحات روزنامه هاي «صبح ايران» و روزنامه خوندن هاي دسته جمعي تو تاکسي و اتوبوس. گاهي هم بدجنسي مي کرديم و روزنامه رو جوري مي گرفتيم که طفلک بنده خداي بغل دستي ديگه نتونه سرش رو روي روزنامه ي ما خم کنه. راستي راستي ، قبل از کودتاي يک شبه ي بستن پونزده روزنامه، چقدر آمار روزنامه خوني تو ايران بالا رفته بود، يادتونه؟