دیشب تازه برگشته بودم خونه که نگین زنگ زد و گفت انجمن همبستگی فرانسه-فلسطین یه برنامه داره امشب و سه نفر از فلسطین اومدند و می خواند سخنرانی کنند. خوبیه شهر کوچیک و خونه ی مرکز شهر داشتن هم اینه که ده دقیقه ی بعد دم سالن بودم. جلسه دوستانه و یه جورایی انگار خانوادگی بود. مهمون ها یه وکیل مدافع حقوق کشاورزان و بازپس گیریِ زمین ها ی آنها، یه جغرافی دان و یه کشاورز بودند و کشاورز شوخ و بامزه نقش مترجم رو هم به عهده داشت . یه سی چهل نفری هم شرکت کرده بودند که ده نفرشون فقط خارجی و بچه های دانشجوی دانشگاه ما بودند. اصلا نفهمیدم وقت چه جوری گذشت. از شنیدن این همه قلدری و توهین و تحقیردر حق یه ملت قلب آدم به درد میاد حالا چه عرب باشند چه عجم چه ازما بهترون. عکس هایی که نشون دادند و بدبختی و مصیبتی که یه انسان زحمتکش برای چیدن زیتون هایی که سالها جوونی اش رو به پاش گذاشته، باید تحمل کنه. حقه بازی اسراییلی ها و ایست های بازرسی وجب به وجب و معطل کردنِ زن و بچه و پیرمرد و جوون زیر آفتاب سوزان برای دادن اجازه ی عبور به مزرعه ای که مال خودته و زحمتش رو کشیدی. راعد کشاورز شوخ و امیدوار به آینده تعریف می کرد که پیارسال اسراییل اعلام می کنه که تمام آلو ها و انگورهای کشاورزان فلسطینی رو خریداری می کنه. چندین تن آلو و انگور بار کامیون ها میشه و راهی مرز اسراییل. این رو هم بگم که اسراییل اجازه نمی ده که فلسطینی ها محصولاتشون رو به کشورهای دیگه صادر کنند. نتیجه این که راعد و بقیه ی همکارانش خوشحال می رسند دم مرز و یارو کنترل چیه از تو اتاق کولر دارش سرش رو بیرون میاره و میگه که منتظر باشید الان میام و این اومدن سه روز تمام طول می کشه. راعد به تلخی می خندید و می گفت: آلو ها و انگور هامون حتا مربا که چه عرض کنم، از آب آلو و آب انگور هم رد شده بود و همش توی اون گرما گندیده بود. خرج یک سال زندگی و دوندگی و مرارت. اونا هم تصمیم می گیرند بارشون رو جلوی دفتر این آقا خالی کنند که درگیری میشه و اونا رو دستگیر می کنند. به قول راعد، هدف اسراییلی ها غیرممکن کردن زندگی برای مردمِ فلسطین و در نتیجه ترک کردن خونه و زندگی و آواره شدنشونه. راعد از همه ی ما خواست که هرکدوم به نوبه ی خودمون این مسایل رو برای دیگران تعریف کنیم تا دنیا بدونه چه بلایی سر این مردم داره میاد. از قشنگترین فعالیت ها، حضور Peace maker ها در فلسطینه که اغلب انگلیسی، آمریکایی و فرانسوی هستند و کلاه (کاسکت) سبز سرشون می کنند و کارشون همراهی کردن بچه های فلسطینی تا مدرسه شون و بعد آوردن اونا تا در خونه هاشونه که مبادا مورد شلیک گلوله قرار بگیرند. به عده هم کلاه قرمز ها هستند که مدام اونجا حضور دارند و در کنار کلاه سبزها فعالیت می کنند و البته کارهای دیگه هم دارند از جمله کمک به کشاورزان در چیدن محصولاتشون و همراهی اونا در ایستگاه های بازرسی (check point). انجمن همبستگی فرانسه-فلسطین هم هر ساله تورهایی رو ترتیب میده که کسانی که می خواند در زیتون چینی به کشاورزها کمک کنند، بتونند به جای تعطیلات به فلسطین برند که حضورشون خیلی موثره و یه جاهایی اسراییلی ها مجبور به همکاری و دادن مجوز به کشاورزان می شند. بهترین اقدام کشاورزان با کمکNGO های اغلب فرانسوی، ایجاد کارخونه های آب انگور و آب آلو در فلسطینه. به قول راعد حتا اگر سه روز زیر گرمای آفتاب معطل هم بشند تا یارو ... مبار ک رو تکون بده و از تو دفترش با مجوزش بیرون بیاد، آب انگورها و آب آلوها نمی گندند. کاش تمام کشورهایی که به ناشی ترین وجه ممکن داعیه ی حمایت از مستضعفین جهان از جمله فلسطینی ها رو دارند، یه کمی از این اقدامات انسان دوستانه و صلح آمیز طرفداران صلح درس می گرفتند. کاش به جای تامین اسلحه و تجهیزات، از راه های موثر تر و انسانی تر وارد می شدند. راعد از فرانسوی ها هم خواهش کرد تا از دولت فرانسه بخواند جلوی کارخونه های اسلحه سازی بایسته و مانع فروش اسلحه به اسراییلی ها بشه. من اما از خودم یه عالمه خجالت کشیدم به خاطر افکاری که سالها پیش در باره ی فلسطینی ها داشتم، همه ی اون قضاوت ها و خشم ها و خسته شدن ها از طرفداری چشم بسته ی دولتمردان ایرانی. یاد این جمله افتادم که طرفداری بد کردن ضررش چندین برابر طرفداری نکردنه.
|
Comments:
Post a Comment
|
تماس با مندوستانآرشيو
December 2004
January 2005
February 2005
March 2005
April 2005
May 2005
June 2005
July 2005
September 2005
October 2005
November 2005
December 2005
January 2006
February 2006
March 2006
April 2006
May 2006
June 2006
July 2006
August 2006
September 2006
October 2006
November 2006
December 2006
January 2007
February 2007
March 2007
April 2007
May 2007
February 2010
|