خبر تکان دهنده بود.: چند جوان مشهدي به جرم داشتن روابط نامشروع با يکديگر اعدام مي شوند. ناخودآگاه ياد امانوئل، آرنو، ژان کلود، منو افتادم. دوستان بسيار گل، انسان، خوش فکر، طرفدار حقوق بشر، بي نهايت مهربون که البته هموسکسوال هستند. فکرش رو بکن ژان کلود رو به خاطر چند سال زندگي با دوست پسر الجزايري اش بخواند اعدام کنند, به جرات مي گم که دنيا يکي از انسان هاي شريف رو از دست ميده... رفتم تو اتاق پذيرايي پيش مهمون هاي جوون و دانشجو. با ناراحتي و تاسف راجع به خبري که خوندم باهاشون حرف زدم. جز يکي از پسرها، بقيه گفتند: - حقشونه کثافتا. اه اه حال آدم بهم مي خوره. اعدامشون کنند تا ديگه کسي از اين کثافت کاري ها نکنه... کلي با هم حرف زديم. همه ي ما متاسفانه تحت تاثير تعليمات، گفته ها و شنيده ها و موج عظيم تبليغات، اعدام رو بهترين راه حل مي دونيم. همون پاک کردن صورت مسئله ي معروف. شبنم گلم يه ترجمه از مطلبي جالب در اين مورد تو وبلاگش گذاشته اگه هنوز نخونديد، اين کار رو بکنيد. مطلب هاله ي عزيز در مورد کبري رحمانپور باعث شد که دوباره اين مطلب رو بنويسم: مجازات اعدام بايد ريشه کن بشه. بايد دنبال يافتن علت وقوع جرم بود نه کشتن و حذف فيزيکي. ياد عاطفه که مظلومانه پر پر شد گرامي: « قول ميدم، قسم مي خورم تا آخر عمرم به هيچ مردي نگاه نکنم!» . «العفو! العفو!» چه حيف...
|
Comments:
Post a Comment
|
تماس با مندوستانآرشيو
December 2004
January 2005
February 2005
March 2005
April 2005
May 2005
June 2005
July 2005
September 2005
October 2005
November 2005
December 2005
January 2006
February 2006
March 2006
April 2006
May 2006
June 2006
July 2006
August 2006
September 2006
October 2006
November 2006
December 2006
January 2007
February 2007
March 2007
April 2007
May 2007
February 2010
|