*خوب اين آدرس رو می ذارم هر کس نره و به آهنگ هاش گوش نده ، يه عالمه پشيمون می شه. خانوم مونيکا جليلی ايتاليايی آمريکاييه و همسرش ايرانيه . صداش واقعا زيباست يا شايد به نظر من اين طوره. ظاهرا مادر همسرش اين آهنگ های فولکلوريک و خاطره انگيز برای تک تک ما رو بهش ياد داده و يا سهم بزرگی در اين کار داشته. دست گلش درد نکنه. من که کلی با صداش عشق کردم. همسر جان اصلش رو برام فرستاد و منم تقديمش می کنم به دوست جونم شبنم گل که البته قبلا گوش کرده. علاوه بر اين به هاله و سياورشن عزيز هم با اجازه ی شبنم جون، تقديم می کنم. به هاله برای اين که خستگی از تنش در بره و به سياورشن برای وبلاگ قشنگ و گرم و اطلاعات مفيدی که از جنوب ايران بهمون ميده. خلاصه که تقديم به اون هايی که تا حالا اين سايت رو نديدند. برید روی Launch Webcast کلیک کنید و کمی صبر نمایید. ** امروز تا پام رو گذاشتم تو دانشگاه يه خانوم خوش اخلاق اومد طرفم و گفت : سلام ، يه کمی وقت داريد بيايد امروز با ما صبحانه بخورید؟ خندیدم و با وجودی که وقت نداشتم و می خواستم خیر سرم درس بخونم گفتم: البته! - امروز ما صبحانه به طور رایگان به دانشجو ها می دیم. هیجان زده مثل ندید بدیدها یهو گفتم: راست می گید؟ - شوخی نمی کنم ، واقعا. برید تو راهرو طرف میز و هر چی خواستید میل کنید. رفتم و دیدم خدا جون چه خبرهای خوشمزه ایه. یه خانوم دیگه ( همشون روپوش های سفید پوشیده بودند) اومد دست من رو گرفت و از بس خجالتی ام منو برد طرف میز. یکی دیگه گفت: خوب عزیزم چی می خوای؟ چایی، قهوه؟ شکلات؟ - چایی لطفا! - نسوزی ها! وای مواظب باش نسوزی. اصلا برو کیفت رو بذار روی اون میز و بعد بیا چایی رو بگیر. رفتم طرف یه میز که سه تا از بچه های دانشگاه نشسته بودند و من فقط یکیشون رو می شناختم. گفتم بیام پیشتون بشینم طوری نیست؟ مزاحم نیستم؟ سه تاییشون گفتند : نه ! فقط چایی گرفتم و یه ماست و خود خانومه هی اصرار که همین؟ کره و مربا ، نون نمی خوای؟ گفتم : نه ممنون. بهش نگفتم که صبح زود ساعت هفت یه کرواسان خریدم و خوردم که؟ اون هم یه یورو! خلاصه که انگار خودش دلش سوخت دو تا نارنگی گذاشت تو بشقاب من. داشتيم عشق می کرديم و خوشحال از اين پذيرايی که استاد اين بچه ها اومد. گفتند : کريستوف بيا صبحانه بخور! انقدر اين استاد صميمی و ماه بود که باز حظ کردم. اومد با تک تکمون دست داد و خوش و بش کرد و نشست چايی و نارنگی ش رو خورد و افسوس خورد که "ای داد اگه می دونستم صبحانه نمی خوردم!" يه کم از من پرسيد که چی کار می کنم و خلاصه يه يک ربعی چهارتايی گپ زديم و بعد نخود نخود هر کی رفت سر کار و زندگی. حالا علت اين صبحانه ی دست جمعی رايگان چی بود؟ تشويق دانشجو ها برای اين که نکنه يه وقت خدايی نکرده صبحانه خوردن رو از قلم بندازند. چيز هايی بخورند که چاق کننده نباشه و انرژی لازم رو به بدنشون برسونه. نتيجه ی اخلاقی: ۱-عجله نکن بی خود يه يورو بدی و يه کرواسان بخری. ۲- يه روز خوب با حضور يه استاد مهربون و خودمونی که تکيه کلامش اينه: چه عالی! چه فکر بکری! چه کوول! کلی انرژی به آدم ميده. ۳- اين سومی ديگه به عهده ی خودتون؛) ***برای بهار خوشگلم که پرسيده بود کرواسان چيه. اگر به عنوان صفت استفاده بشه : کرواسان يعنی هر چی که هلالی باشه. ولی معنی اولیش یعنی این خوردنی های قشنگ و خوشمزه ای که تو این عکس می بینید. البته انواع و اقسام داره: شکلاتی، کره ای، ساده (نتور: طبیعی). **** هر کی کنسرت رو گوش نداده بره ، خودش می دونه. از من گفتن بود.
|
Comments:
Post a Comment
|
تماس با مندوستانآرشيو
December 2004
January 2005
February 2005
March 2005
April 2005
May 2005
June 2005
July 2005
September 2005
October 2005
November 2005
December 2005
January 2006
February 2006
March 2006
April 2006
May 2006
June 2006
July 2006
August 2006
September 2006
October 2006
November 2006
December 2006
January 2007
February 2007
March 2007
April 2007
May 2007
February 2010
|