" ما به دنبال رطوبت بودیم ، اما اکنون سیل آمده !" 


تهران. شبکه ی نمی دونم چند تلويزيون. مجری تلويزيون اعلام برنامه می کند. ظاهرا گزارشي، سريالي، برنامه ای، خبری چيزی قراره پخش کنند.

مجری: از همه ی همکاران عزيز و ناز و گوگولی و جيگر طلا که درد و بلاشون بخوره تو سر شما تشکر می کنم و مخلصشونم که باسن های مبارکشون رو تکون دادند و از منازلشون و گرمای مطبوع اون اومدند در استوديوی سيما تا برای شماها، درست می شنويد، برای شماها ( که بين خودمون باشه زياد هم لیاقت ندارید) زحمت به خودشون بدند و مشقت بکشند تا برنامه ای تهیه کنند یا گزارشی از حادثه ای و شماها که نشستید تو خونه هاتون و باسن های گنده تون رو گذاشتید رو فرش یا کاناپه یا مبل، با خيال راحت و فارغ بال از همه ی تلاش های ما، چای کوفت می کنيد، کلی خر کيف می شيد و این گزارشات رو نگاه می کنید.

از عوامل نودال، نورپردازی، گروه تولید، حمل و نقل، ارتباطات، نورپردازان، صدا برداران، فیلم برداران، منشی صحنه، عکاس، مونتاژ، تولید کننده ی گل گلاب، کارگردان عزیز، هنرپیشه گان متشکریم.​آخه چقدر شما ماهید و این ملت نمی دونند، خدا! راستی از مشت عباس آبدارچی هم ممنونم. از بقال سر کوچه که سر صبحی ازش پنير و خامه گرفتيم و خورديم هم ممنونم. کوفتتون بشه "ملت شريف ايران".​ آخه جوون های هيچی نفهم شما که حاليتون نيست که " چه موهبتی نصیبتان شده است" چون شما جوجه ها که " زمان آقای حداد و اینا زندگی نکردید بنابر این درک نخواهید کرد ما چه می گوییم" بدبخت ها. نسل "اینترنت کن" سوسول ضد ایدز. ​اصلا اچ آی وی های بدبخت. " ما به دنبال رطوبت بودیم ، اما اکنون سیل آمده ! و جوانان [خر نفهم ما ] متوجه نیستند" آخه تا کی و چقدر ما به شما ملت لطف روزافزون کنيم و شما حاليتون نيست. هيچ وقت حاليتون نيست جز در زمان انتخابات که ديگه شرمنده تون می شيم . اون وقت ما ديگه حاليمون نيست و براتون "مرغ سحر ناله سر کن/ داغ مرا تازه تر کن" پخش می کنيم. بازم بگيد ما بديم.تازه بعد انتخابات آهنگ "يار دبستانی" رو يواشکی می دزديم و به جای کلماتش می ذاريم: " آقای احمدی نژاد/ لای لا لای لای لا لای آقای احمدی نژاد..." . البته ما شما رو خر فرض می کنيم يا خودمون خريم يا آهنگ دزديم ، اون ديگه به خودمون ربط داره.(۱)

آنقدر ما لطف روزافزون داريم که برگه های گواهی نامه ی بهشتی بودن رو که از آقاخدا کش رفتيم مدام چپ و راست به اسمتون صادر می کنيم. آخه شما بگيد تو کدوم کشوری آنقدر راحت به مردمش پست شهيد می دند؟ خوب قدر نشناسيد ديگه ، دست ما رو با يه من عسل هم که بکنيم تو اون حلق کوفتی تون، گاز می گيريد. ببینید چقدر شهردارمون گله که با اینکه هیچ کاره س، از بس آقا و جنتلمنه ، اومد از حادثه ی پیش آمده برای این هواپیما و سر نشینانش که حتما کار "این گی لی سی" هاست ، عذرخواهی کرد. تو بمیری عینهو آلن دلون. حالا دیگه چی می گید؟ دو قورت و نیمه تون هم باقیه؟ اصلا خدا هر چی موهبت تو این دنیا بوده سرازیر کرده به مملکت ما! این پلیس های گل و مامانی و وظیفه شناس که الهی همتون یه باره فداشون بشید، زود خودشون رو رسوندند در محل حادثه. نه اینکه وظیفه شون باشه ها. نخیرم! اصلا چنین وظیفه ای ندارند ولی از بس شجاع و مهربون و با وجدانند اومدند. آخ اون آتش نشانی رو نگو ! سه چهار دقیقه چیه؟ اصلا قبل از حادثه اون جا بودند . چشم بصیرت می خواد که شما نوچ! یعنی شما ندارید. دیگه پاشید برید از جلوی چشمم که دیگه دلم نمی خواد ببینمتون! شهید شدند دیگه. شهیدشون کردیم. لقب شهادت بهشون دادیم. دیگه چی می خواید؟ بهشت رو بهشون مفت مفت دادیم، شهیدشون هم کردیم، جای خوب خوب هم فرستادیمشون که هیچ کدوم از شما لیاقتش رو ندارید، تازه " راحت هم شدند از این زندگی" بعد می شینید زرت و پرت به هم می بافید. ای ملت نمک نشناس. فقط ما می دونیم و می فهمیم و می کنیم. شماها آدمید مگه؟....

(۱) ايران که بودم خودم با گوش های خودم اين سرودی رو که برای احمدی نژاد تو تلويزيون پخش شد و اونم با آهنگ "يار دبستانی من" شنيدم. تا چند دقيقه از ناراحتی داشتم فرياد می کشيدم که بقيه ی اهل خونه بياند و اين سرود شرم آور رو ببينند. اگه سرود سازيد کاری به سرود های ما نداشته باشيد و يه کم از خودتون مايه بذاريد. وقاحت چند حرفه؟ ۵ حرفه، ۵ حرفه!

* حيف اون همه زندگی که بر باد رفت. حيف اون همه خانواده که داغدار شد. به پير به پيغمبر زندگی يه روی ديگه هم داره آقايون منت گذار. چقدر مفته جون آدمی زاد.
** تسليت به وبلاگ نويس عزيزی که پدرش رو از دست داده. نازنين ديگه تو ننويس که " پدرم شهيد شد". تو ديگه چرا وارد اين بازی می شی؟ پدر نازنينت بر اثر سهل انگاری يه عده نا مسئول ، از موهبت زندگی محروم شد. يعنی محرومش کردند.
*** آقای حداد عادل شما لطفا بريد به کارهای مهمترتون برسيد. برگرفته از وبلاگ آونگ خاطره های ما
**** به ياد روزنامه نگارهايی که امروز قراره در اعتراض به سقوط اين هواپيما جمع بشند و از خواسته های خود بگند.

***** اگه کلمه ی مسئوليت تو فرهنگ زبان فارسی ديگه گم شده يا حذف شده، زبان شناسان و اعضای فرهنگستان زبان فارسی ايران يه کاری بکنند لطفا.

******"در یک تماس تلفنی از زندان رجایی شهر کرج مهرداد لهراسبی خبر داده است که از بیماری های داخلی در رنج است، درد پاهایش امانش را بریده اما بهداری زندان به وضعیت وخيم جسمی اش رسیدگی نکرده و فقط به تجویز قرص های روانگردان اقدام مي کند.(...) مهرداد لهراسبی (که به همراه عباس دلدار دو بازمانده ی پرونده ی حوادث خونین کوي دانشگاه تهران در تيرماه سال 1378 در زندان مي باشند) گفته است که توان توديع وثیقه تعیین شده از سوی قاضی ناظر بر زندان را ندارد. او که تاکنون بيش از 6 سال است که در زندان بسر مي برد برای بهره مندی از مرخصی استعلاجی از مدافعان حقوق بشر در ایران و جهان تقاضای کمک کرده است. (...)" از وبلاگ هاله ی عزیز.



Comments: Post a Comment






تماس با من

دوستان



آرشيو

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Weblog Commenting by HaloScan.com