* می گم: تو رو خدا مواظب خودتون باشيد با اين هوای آلوده. از خونه زياد نريد بيرون يا با ماسک بريد. می خنده و با غرور می گه: نه بابا! ما عادت داريم. چيزی نمی شه. انقدر نازک نارنجی نباش. می گم: باور کن موضوع جديه. آلودگی هوا و اين سرب و دی اکسيد کربن باعث بيماری های خطرناکی می شند. شوخی نگير. می گه: وای چقدر تو تيتيش مامانی شدی. ما اگه جای خوش آب و هوا بريم مريض می شيم. می گم: تیم فوتبال هم که وضعش مشخص شد. حالا تو اين تيم کی از همه قوی تره؟ می گه: اگه بچه ها يه کم خوب بازی کنند خوب ايران خيلی قويه. می گم: يعنی منظورت اينه که از پرتقال و مکزيک هم قوی تره؟ می گه: اگه خوب بازی کنند راحت ميرند بالا. می گم: همه ی بچه غيرتی های متعصب قبلی تو تيم ملی اند؟ ( با خنده و کمی تمسخر) می گه: دايی هست ولی خداداد نيست. می گم: مهدوی کيا ی خوش تيپ( واه واه خدا به دور) کجاست؟ می گه: وااااااااااااااااا مگه نمی دونی؟ تو هامبورگه! تو چه جور ايرانی هستی. همه می دونند. دلم نيومد بهش بگم از خيلی چيزها و کارها و رفتارها و طرز فکر ها ديگه بيزارم! بيزار. بابا يه کم خونه تکونی تو اين طرز فکر ها به خدا به نفع خودتونه.دلم برای دل مهربونش سوخت. ** راستی هفته ی پيش صدمين سالگرد جدايی مذهب و سياست توی فرانسه بود. موقعی که شاهان قجر داشتند تعداد زن های حرمسراشون رو زياد و زيادتر می کردند، اين جا چه خبر بوده. خودمونيم اين کليسا خيلی آتيش سوزونده ها! يادی از برونو جوردانو کشيش آزاده ای که به گمانم تو قرون وسطی دهنش رو سرب داغ ریختند و بدن نازنينش رو زنده زنده تو آتیش سوزوندند .
|
Comments:
Post a Comment
|
تماس با مندوستانآرشيو
December 2004
January 2005
February 2005
March 2005
April 2005
May 2005
June 2005
July 2005
September 2005
October 2005
November 2005
December 2005
January 2006
February 2006
March 2006
April 2006
May 2006
June 2006
July 2006
August 2006
September 2006
October 2006
November 2006
December 2006
January 2007
February 2007
March 2007
April 2007
May 2007
February 2010
|