سوی چشمانم را به سویت رهسپار می کنم می سپارمش به آغوش سخاوتمند نسيمی خنک، نسيمی سبکبال که می دانم گاهی اگر باد سرکش یاری اش دهد، از کویت گذر می کند گاهی نیز شاید چند صباحی مهمان منزلت شود. تنها و چشم به راهم چشم به راه و پر تمنا، تا بدانم با سوی چشمانم چه کردی؟ آنقدر می مانم و مردم نگران چشمانم را به رهگذار سفر کرده ی مهربانم، همان نسیم روح نواز، خیره می سازم تا که از راه رسد تا که از تو بگوید و چشمان دوخته شده به راهم را مرهمی باشد... متن و عکس از نازخاتون
|
Comments:
Post a Comment
|
تماس با مندوستانآرشيو
December 2004
January 2005
February 2005
March 2005
April 2005
May 2005
June 2005
July 2005
September 2005
October 2005
November 2005
December 2005
January 2006
February 2006
March 2006
April 2006
May 2006
June 2006
July 2006
August 2006
September 2006
October 2006
November 2006
December 2006
January 2007
February 2007
March 2007
April 2007
May 2007
February 2010
|