صدام حسين اعدام می شود... 


صدام حسين اعدام می شود. صدام حسين، صدام حسين، صدام حسين... چه روزهای تلخی بود آن روزهای موشک باران های تهران، جلسه ی امتحان فيزيک و برگه های امتحان که يک لحظه در هوا پخش شد و بر و بچه های دبيرستان ما هجوم بردند طرف در خروجی... چه روزهای تلخی بود روزهای بمباران هوايی و سياه شدن آسمان... منيرسادات همسايه ی بخت برگشته ی ديوار به ديوار خونه ی بچه گی ها که تو زندگی ش فقط و فقط از پدر و نامادری و بعد شوهرش کتک خورده بود، آه می کشيد و می گفت: "خدا لعنتت کنه صدام! خدا به زمين گرمت بزنه!" درست مثل همون موقع هايی که زير ضربات کمربند شوهرش که از قضا اسمش حسین بود، بدنش سياه می شد و داد می زد: " خدا لعنتت کنه حسين! خدا به زمين گرمت بزنه!"

سال ها باید می گذشت تا از تلويزيون فرانسه چهره ی ترحم انگيز و بخت برگشته ی صدام حسين رو ببينم و صدای منيرسادات رو از دور دست ها بشنوم. خدا صدام رابه زمين گرم ​زد ولی منير سادات سال ها بود که در گوشه ای از بهشت زهرا برای هميشه آرميده بود...

حالا نه در ايران و نه در فرانسه، شنيدم که حکم اعدامش صادر شده. چه احساسی دارم؟ قدر مسلم خوشحال نيستم. از شنیدن خبر اعدام جنايت کارترين انسان هم خوشحال نمی شم. حرفی در این نیست که کشتن انسان های بی گناه، پست ترين و زشت ترين کار دنياست و صدام پست ترين و پليدترين کارها را انجام داد ولی با تمام وجودم اعتقاد دارم که با چوبه ی دار ياد و خاطره ی اون همه جنايت هرگز از بين نخواهد رفت. حتا دلم خنک هم نخواهد شد. کشتن و اعدام کردن و نابود کردن حق هيچ انسانی نيست حتا پليدترين آن ها. کاش تا ابد زندانش​می کردند و اين قسمت تاريک کشورشان را با چوبه داري، برای ابد تسلیم فراموشخانه نمی کردند. کاش...



Comments: Post a Comment






تماس با من

دوستان



آرشيو

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Weblog Commenting by HaloScan.com