*اصلا دست و دلم نمی ره که از روزانه های زندگيمون بنويسم بسکه دنيا به قول مادربزرگ خدابيامرزم، آشوب شده. طفلک می گفت: دوره ی آخر زمون شده. يه حساب سرانگشتی می کنم می بينم ۱۷ ساله ديگه نيست و هنوز صاحب زمانی نيامده و آخر دنيا نرسيده... **فقط بگم ما خوب خوبيم و از با هم بودن کيفور می باشيم. امروز که همسرک اومد خونه با ماشين خودم بردمش يه جايی گشتی بزنيم. کلی قربان صدقه رفت که جيگر رو ببين چه دست فرمونی پيدا کرده. به قول تيلا : ها ها ها . شبنمک می گفت که نترس و يه روزی مياد که کلی از راننندگی کيف می کنی. من هر بار سرعتم از ۷۰ مايل يکی دو درجه می ره بالا، ناخودآگاه ياد شبنمک ميافتم و زود پام رو از روی گاز بر می دارم... ***با دیدن موفقیت تیلا در وزن کم کردن، می خوام همت کنم شروع کنم یکی دو سه کیلو ناقابل سوغات ینگه دنیا رو کم کنم. اینجا نوشتم که مجبور بشم و خجالت بکشم. از خودم بدم اومده... **** به خاطر فيلترينگ گفتم تکه هايی از اين مصاحبه رو که امروز خوندم اينجا بذارم. کسانی که دلشون می خواد اين مطالب رو بخونند، ازش محروم نشند. اگر هم حوصله ندارید لطفا همین جا استاپ! گفتگو با محمد مصطفایی (وکیل نازنین فاتحی)/ سه شنبه ١٩ دی ١٣٨٦ / سهيلا وحدتی وحدتی: شما از چه زمانی وكالت نازنين فاتحی را به عهده گرفتيد و چگونه با اين پرونده آشنا شديد، و چه وكيل های ديگری در اين دفاع با شما همكاری می كنند؟ مصطفايی: من با خانم صدر وكالت اين پرونده را قبول كرديم ما از طرق مختلف مثلا نشريات متوجه اين میشويم كه شخصی نياز به وكيل دارد من تا كنون وكالت ٦ پرونده كه زنان در وضعيت بحرانی قرار دارند را بطور داوطلبانه پذيرفتهام. وحدتی: آقای مصطفايی، پرونده نازنين فاتحی به عنوان دختر جوانی كه در دفاع از خود در مقابل آزار جنسی مرتكب قتل شده چند روز ديگر برگزار می شود. ممكن است لطفا خلاصه ای از اين پرونده را بگوييد مصطفايی: نازنين متولد ١٣٦٦ اهل سنندج و مقيم كرج است ٩/١٢/١٣٨٣بود كه نازنين به همراه سميه به بيرون از خانه رفته و در حوالی يكی از روستاهای كرج به دو موتور سوار كه از قبل همديگر را می شناختند برخورد می كنند. اين دو موتور سوار آنان را به يك محل خلوت كه اطراف آن باغ و مزارع كشاورزی بود می برند در اين محل سميه با حميد بحث و مشاجره می كند و خواستار اين می گردد كه به منزل برگردند در اين حين دو موتور سوار كه سه پسر بودند سر می رسند و دو دختر را اذيت می كنند. دخترها با چوب و سنگ سعی می كنند كه از چنگال اين سه نفر نجات يابند. دو نفر از آنها به نامهای محمود و سلمان، سميه را اذيت كرده و حتی كاپشن او را در می آورند و مقتول نيز با نازنين درگير می شود. نازنين چون میبيند جان و ناموس سميه و خود او در خطر است، چاقويی كه از قبل داشت را در آورده و بدوا به بازوی مقتول به نام يوسف میزند يوسف دست بردار نمیشود و عكس العمل شديد تری از خود نشان می دهد. در نهايت نازنين با چاقو ضربهای ديگر به يوسف زده و چاقو به قلب وی اصابت میكند و يوسف به قتل میرسد. وحدتی: آيا قانون ما چنين است كه اگر زنی در مقابل تجاوز جنسی مقاومت كند و مجبور شود به مرد تجاوزگر صدمه بزند، قصاص میشود و اگر مقاومت نكند، متهم به زنا میشود؟ مصطفايی: مطابق قانون ايران دفاع از هتك ناموس خود يا ديگری موجب آن خواهد شد كه قاتل مجازات نشود. ليكن آنچه كه ايجاد مشكل می نمايد، اثبات قتل در مقام دفاع است. از طرفی اگر زنا به زور و عنف باشد زانيه مجازات نخواهد شد. اينجانب با نظر شما و كسانی كه چنين برداشتی از قانون ايران در اين مورد دارند مخالفم. هر چند در قوانين ما ايراداتی به چشم میخورد كه میبايست اصلاح و بعضا نيز نسخ شود. در مورد هر پرونده میبايست اظهار نظر خاص كرد. در مورد نازنين يقين دارم موكلم به هيچ عنوان قصد قتل را نداشته است. او میخواسته از خود و برادر زادهاش دفاع كند . وحدتی: نازنين در اين پرونده به عنوان دختر ١٨ سالهای كه مرتكب قتل شده محكوم می شود و ادعای او در مورد دفاع از خود زير سوال میرود. زيرا كه در ١٧ سالگی مورد تجاوز قرار گرفته، چهل روز است كه از خانه فرار كرده، و گويا به يك خانه فساد هم رفت و آمد داشته است. پس قاضی عمل او را مبنی بر «دفاع از خود» نمیپذيرد زيرا از ديد قاضی، دختری كه باكره نيست و به خانه فساد هم رفت و آمد داشته، نبايد از تجاوز مردی ناراحت شود. و گويا نازنين هم با آگاهی به همين فرهنگ حاكم بر جامعه است كه بيان كرده قصد دفاع از خواهرزادهاش سميه را داشته كه باكره است. آيا به نظر شما تاثير فرهنگ سنتی جامعه برروی روند اين دادگاه به چه ميزان و چگونه بوده است؟ مصطفايی: متاسفانه فرهنگ سنتی غلط در جامعه ما همچنان وجود دارد در جای جای حكم شعبه محترم ٧١ ، به مواردی اشاره شده كه از نظر اكثريت قضات محترم دليل بر عدم پايبندی نازنين به اخلاق حسنه و نتيجتاً آمادگی وی برای ارتكاب جرم بوده است. اما مسلماً بی پناهی ، دور بودن از محيط خانواده ، محروميت از نيازهای اوليه زندگی و قرار داشتن در معرض انواع و اقسام خشونتها و خطرات عاطفی و اخلاقی و حيثيتی، چيزی نيست كه برای يك دختر جوان جذابيتی داشته باشد و او را از محيط خانه فراری كند؛ اظهارات شفاهی منتسب به پدر موكله ( بر فرض انعكاس صحيح آن در پرونده كه گويا مورد تكذيب وی می باشد.) در قسمتی از حكم صادره مورد استناد قرار گرفته ، بدين شرح كه: « ... اينها ديگر دختر من نيستند و من هيچ مسئوليتی در قبال آنها ندارم و حاضرم كه آنها را بكشند و خيلی خوشحال هستم كه در رابطه با قتل آنها را دستگير كرده ايد چون ديگر به درد اجتماع نمیخورند ....» بيش از آنكه موجب زير سوال رفتن خصوصيات اخلاقی موكله و سببی برای سرزنش او در قبال پيشامدهای زندگی كوتاهش باشد ، نشان می دهد كه چرا و چگونه دختران كم سن و سالی چون مهاباد و سميه فاتحی خانه را ترك می كنند . بايد پرسيد كه آيا هيچ اشتباه و قصوری در تربيت و مراقبت از سلامت عاطفی ، روانی و اخلاقی فرزندان از جانب چنين خانواده هايی صورت نگرفته است؟ آيا برای سلب مسوليت كردن از خود قبلاً نبايد مطمئن شويم كه آنچه روی داده ، حاصل لغزشها و خطاهای خود ما نبوده است؟ آنچه در گزارش معاينه پزشكی قانونی در مورد صدمات و علائم خود زنی راجع به مهاباد (نازنين) و سميه فاتحی گزارش شده، انحراف اخلاقی آنها را ثابت نمیكند، بلكه نشاندهنده عمق اختلال عاطفی و روانی موكله و برادرزادهاش است ، اختلالی كه محيط خانواده در پيدايش آن نقش اساسی و كليدی دارد . اين علائم خود زنی كه با گواهی پزشك قانونی هم تاييد شده، میتواند ناشی از عمق اضطراب و ناراحتی موكله از مشكلات وشدايدی كه در زندگی برايش ايجاد شده، باشد و به هر حال نمی تواند شخصيت اخلاقی موكله را زير سئوال ببرد. در شرايطی كه والدين و خانواده به هر دليل قادر نيستند نيازهای مادی ، معنوی ، روانی و عاطفی دخترانی مانند موكله را مرتفع سازند ، با خشونت با آنها رفتار می كنند (نظير پشت دست با قاشق داغ كردن) و از همه مهمتر، آگاهی های لازم را به آنها نمی دهند. دختری كه از خانه می گريزد، در محيط بی رحم و خشونت آميز كوچه و خيابان بايد به كسی و جايی پناه ببرد و چون متاسفانه نهادهايی دولتی و غير دولتی نتوانستهاند به موقع به فرياد اين نوجوانان بی پناه برسند ، امثال حميد و روزبه هستند كه چنين پناهگاهی را به آنها وعده میدهند و طبيعی است كه در اين وضعيت چنين دخترانی ناچارند لااقل تا حدی توقعات به اصطلاح حاميان خود را در نظر بگيرند: اينگونه روابط منافی عفت به هيچ عنوان به اختيار و رضايت امثال موكله بر قرار نمی شود ، تنها گزينهای است كه آنها در برابر خود مشاهده میكنند و به ناچار و از روی اكراه به آن تن در می دهند. قضات محترم نمیبايست بيتونه كردن در طويله و ساختمان نيمه كاره را دليل بر انحراف اخلاقی بدانند، اگر چنين عملی درست باشد بهتر است با خود بيانديشم كه آيا ممكن است دختری در سن و سال موكله و برادر زادهاش، بيتوته كردن در طويله و ساختمان نيمه كاره را دوست داشته باشد؟! در حقيقت اين احساس كه در خانه كسی منتظر ما نيست و كسی از بازگشت ما استقبال نمیكند و حتماً ما را موأخذه و سرزنش خواهند كرد و از خانه بيرون خواهند انداخت ، موجب میشود كه چنين دخترانی خود را در شرايطی احساس كننده كه راهی برای فرار از آن ندارند. آنها احساس ترس و شرمندگی می كنند، خود را بی آنكه واقعاً چندان مقصر باشند گناهكار تر از آن می دانند كه خانواده آنها را ببخشد و فرهنگ غلط عمومی به اين وضعيت وخيم روانی دامن می زند ... وحدتی: ميزان تحصيلات نازنين چقدر است؟ مصطفايی: نازنين تحصيلات چندانی ندارد او از خانواده بسيار فقير است و فقر به آنها اجازه پيشرفت نمی دهد . وحدتی: آيا در مورد تجاوز به نازنين در دادگاه صحبتی شد از اين جهت كه مورد پيگرد قرار بگيرد و فرد تجاوزگر مجازات شود؟ مصطفايی: آن تجاوز به زور بوده و توسط يكی از آشنايان صورت گرفته. نازنين در اين مورد شكايت هم كرده ولی به دلايل خانوادگی پيگيری نكرده چون اگر خانواده او می فهميدند كه به وی تجاوز شده، به خاطر تعصبی كه داشتند معلوم نبود چه بلايی به سرش میآوردند. از طرفی باز هم اين موضوع باعث نمیشود كه شخصی از خودش در مقابل تجاوز ديگر دفاع نكند. وحدتی: شهود دادگاه كه هستند؟ آيا همان مردانی كه از صحنه فرار كردهاند؟ مصطفايی: هيچ كس غير از افراد حاضر در درگيری حادثه را نديده اند. وحدتی: آيا همه شاهدهايی كه ناظر در صحنه بودهاند، بر عليه نازنين شهادت میدهند، و فقط سميه است كه به نفع او شهادت میدهد و شهادت او به خاطر زن بودن نصف شهادت يك مرد محسوب میشود؟ مصطفايی: آنچه در اين پرونده اهميت دارد اين است كه واقعيت روشن شده و درگيری اين چند نفر به اثبات رسد. ممكن است شاهدها به نفع نازنين شهادت دهند مهم برای من اين است كه واقعيت گفته شود، يعنی مزاحمت سه پسر به دو دختر...
|
Comments:
Post a Comment
|
تماس با مندوستانآرشيو
December 2004
January 2005
February 2005
March 2005
April 2005
May 2005
June 2005
July 2005
September 2005
October 2005
November 2005
December 2005
January 2006
February 2006
March 2006
April 2006
May 2006
June 2006
July 2006
August 2006
September 2006
October 2006
November 2006
December 2006
January 2007
February 2007
March 2007
April 2007
May 2007
February 2010
|