اين پست جواب يک وبلاگ نويس "ذوب شده در کوروش کبيره" که طبق گفته ی خودش از بد حادثه و "شانس گندش" گذارش به وبلاگ من افتاده و اون هم درست موقعی که من اون پست "وظيفه ی شرعی" رو نوشتم. می خواستم ندیده بگیرمش ولی انگار گاهی اوقات نجابت زیاد ... به بار میاره. البته من نمی دونم ایشون خانم است یا آقا!!! من بنا بر اصولی که بهش پایبندم و به رسم ادب اگر وبلاگ نویسی رو نشناسم و کامنت از او داشته باشم، تا جایی که بشه بهش سر می زنم. تشکری می کنم و کامنتی می ذارم و اگر ازش خوشم بیاد آدرسش رو جایی نگه می دارم که خواننده ی وبلاگش بشم. آمدنم به وبلاگ شما به دلیل همین اصل بود جان دل و نه خوش آمدن! ۱- ببین جان دل اگر من تو پستم به مردها فحش بدم که البته اهل این کار هم نیستم، امثال شما میایید صداتون رو بلند می کنید و داد و فغان راه می اندازيد که ای فمينيست فلان فلان شده ی گيس بريده. وقتی هم که از رفيق و دوست زندگيم می گم، متهمم می کنيد به "عروس پستی" بودن! اين يکی ديگه خيلی خنده داره. اگر وقت گرانبهات اجازه می داد و يک کليکی می کردی رو آرشيوی که درش به روی همه بازه می فهميدی مفهوم "پستی" بودن چيه. مشکل شما اينه که حتا در تصورتون هم نمی گنجه که کسانی تو اين دنيا هستند که عاقل و بالغند و به دور از سنت های دست و پاگير شريک زندگی شون رو انتخاب می کنند و می تونند خيلی هم خوشحال و راضی باشند. بعد هم اگر من "همسر همسر همسر" به گفته ی تو می کنم، دلم می خواد بابا جان! تو چرا دلت به حال من می سوزه جان دل؟ بنده دارم با يک انسان به تمام معنا زندگی می کنم، کسی که سر تا پا شور و عشق و انسانیته و باز همان طور که گفتم چون در تصورت چنين رابطه هايی که شکرخدا در وبلاگ شهر هم کم نيست، نمی گنجد، اين ديگه مشکل خودت است جان دل! ۲- من اگر دو بار رفتم جلوی فدرال بيلدينگ ايستادم، فقط و فقط برای فرياد زدن صلح بوده چون صلح در باورم نهادينه شده. برای این نرفته بودم که ندای "الموت لاسراییل" سر بدم. از زندگی "گوسفند وار" در هیچ جای دنیا هم خوشم نمیاد. دلم می خواد در تعیین سرنوشت خودم به اندازه ی یک رای سهیم باشم. زندگی هم برام تنها در پول در آوردن و تفریح کردن خلاصه نشده. دلممی خواد جهانی فکر کنم. دلم می خواد عضوی از جامعه ی جهانی باشم و نه تنها ایرانی. اين کسانی هم که تو ازشون به عنوان "سربازهای ما" نام می بری نه حالا که به قول خودت "مهر گذرنامه ام خشک نشده"و نه وقتی که خشک بشه هم سربازهای من نيستند و نخواهند بود. من آرزوی دنيايی بدون سرباز رو دارم. سربازهايی که با پوتين و اسلحه بخواند دموکراسی رو زوری زوری بچپانند به يک ملت؟ يا خودتون رو به ... (نادانی) زديد يا استغفرالله !!!! چه انگيزه ای در اين جنگ خانمان سوز بوده جز نفت و پول يک ملت تو سری خور؟ بابا خود آمريکايی ها هم دل خوشی از اين رييس مملکتشون ندارند، بعد شما ايرانی های کوروش دوست شديد کاسه داغتر از آش؟ شمايی که دم از عشق کوروش می زنيد، کدومتون وقتی جنگی بر پا می شه ( حمله اسراييل به لبنان با جينگولک بازی های نصرالله) و زنان و کودکان زير بمب و موشکند يک لحظه از خونه های گرم و نرمتون بيرون ميايند ؟ به خدا شمار ایرانی ها به تعداد ۱۰ انگشت دست هم نبود. خو ب معلومه دغدغه تون چيز ديگه است. به شما چه که اين "عرب های سوسمار خور" بميرند، بهتر! اون روزی که اومدند و امپراطوری پرس رو زير سم اسب هاشون نيست و نابود کردند، بايد می دونستند چه عاقبتی در انتظارشونه، نه؟ دارند تقاص همون روزها رو پس می دند پدر سوخته ها. ۳- يادم رفته بود امثال شمايی که پاشنه ی در کاخ سفيد رو از جا کنديد و می کنيد و فرش قرمز می خوايد زير پای سربازهای پوتين پوش پهن کنيد و موس موس آدم احمقی مثل بوش رو می کنيد که تو رو به ابوالفضل بيا به ايران حمله کن تا ايران ما آزاد بشه! شما ها حتا دلتون برای ملت و مردم و همزبان خودتون هم نمی سوزه، چه برسه به مردم لبنان و حتا اسراييل! اگر بر اساس دلیل و منطقتون، رهایی ایران با حمله ی آمریکا میسر می شه، لطفا یک بلیط بگیرید و تشریف ببرید ایران و منتظر حمله شوید. راستی اگر حمله ای بشه چه به سر مقبره ی کوروش کبیر خواهد آمد و دیگر جایی نیست که بروید و "بوسه ای بر مقبره ی این معبود" خود بزنید... ۴- تا آنجایی که من می دانم، کوروش به طرفداران آیین های دیگر احترام می گذاشت و حتا آمده است که به جمعی از یهودیان تحت ظلم کمک و یاری رساند. می گویند داشتن آزادی عقیده و آیین و دین و مذهب در مملکتش زبانزد بود. کاش شما ذوب شدگان، به جای تعصب عجیب غریبتون، اقلا این چیزها رو یاد می گرفتید. برای شما ایران کشوری است واقع شده در مرکز دنیا. تنها کشوری که فرهنگ ۲۵۰۰ ساله و یا بیشتر دارد و بقیه ی دنیا باید بروند کشکشان را بی زحمت بسابند. غذای ایرانی، دختر ایرانی، زن ایرانی وای چه چشمایی داره، پسر ایرانی، فرش ایرانی، هنر ایرانی، خاک ایرانی، زبان ایرانی، پسته ی ایرانی، زردچوبه و دارچین ایرانی، حکومت به سبک ایرانی، میوه ایرانی آصلا تک است. همه ی دنیا هم متعلق به ایران بوده و تمام. خاک بر سر این آمریکایی ها و فرانسوی ها و انگلیسی ها و هلندی ها که ایران رو با عراق اشتباه می گیرند. آدم نیستند.حالیشون نیست. ۵- همان طور که گفتم من فقط رفتم جلوی فدرال بیلدینگ ( ساختمان بلند در عکس های قبلی - قابل توجه کسانی که نمی دونند) برای این که نمی تونم در برابر بی عدالتی سکوت کنم و بشینم تو خونه ام و کانال های مزخرف لس آنجلسی رو نگاه کنم و خوشحال باشم که جای من که گرم و نرمه، دیگران هر مشکلی دارند به من مربوط نیست. در ایران هم که بودم در حد وسع و توانم سکوت نمی کردم و باز هم که برم سکوت نمی کنم. اما شما وبلاگ نویس محترم به گمانم برای راحت کردن خود رفته بودی اونجا چون آمار دقیقش رو داری که می گی " این فدرال بیلدینگ هم یه دستشویی زنونه کم داره".دفعه ی ديگه ازشون بخواه اين کمبود رو جبران کنند. ما که احتياجی نداريم. و اما ۶- يک اطلس جغرافيا را از کتابخانه ی شهرتون بگير تا يادت بياد که آمريکا کشوری پهناور است و جا برای هر کس که اراده کند به انجا بيايد، هست. وبلاگ نويس محترم مگه خدای نکرده تو دربان يا سرايدار آمريکا هستی که برای ديگران تعيين تکليف می کنی که کی بياد اينجا و کی نياد؟ مگه روزی که خودت اومدی کسی جلوت رو گرفت؟ تو کی هستی که به ديگران ديکته می کنی که کجا زندگی کنند و کجا نکنند. بنابر توصيه ات اگر خودت توی يک روستا می موندی چه طوری می خواستی اون "دلارها" رو خرج کنی؟ بهتره به جای تعيين تکليف کردن به ديگران به همان امورات عديده ی خودت برسی جان دل که وقت تنگ است و کوتاه...
|
Comments:
Post a Comment
|
تماس با مندوستانآرشيو
December 2004
January 2005
February 2005
March 2005
April 2005
May 2005
June 2005
July 2005
September 2005
October 2005
November 2005
December 2005
January 2006
February 2006
March 2006
April 2006
May 2006
June 2006
July 2006
August 2006
September 2006
October 2006
November 2006
December 2006
January 2007
February 2007
March 2007
April 2007
May 2007
February 2010
|