در خبرها آورده​اند ... 


گزارشی از «نشست جنبش زنان؛ تهدیدها و مقاومت ها» (با محوریت اعتراض به ادامه بازداشت ناهید کشاورز و محبوبه حسین زاده) در دفتر دانش آموختگان- زنستان
- عباس عبدی: فعالیت های زنان به 2 دلیل با حکومت ارتباطی چالش برانگیز دارد.
-شادی صدر: تعریف واحدی از حجاب شرعی وجود ندارد.
-ژیلا بنی یعقوب: برخورد سیستم امنیتی با زنان هر روز رادیکال تر می شود درحالی که حرکت های زنان هر روز مسالمت آمیزتر و آرام تر می شود.
- نوشین احمدی خراسانی : "تخیل زنانه" به عنوان عامل رهایی بخش از موقعیت پر از خشونت کنونی.
- پروین اردلان: باز هم شکایت می کنیم تا مجریان قانون بیاموزند اقدام غیر قانونی را با قدرت قانونی نیامیزند.

"روزی را به خاطر دارم که روزنامه​های زبان زنان را طوری روی هم چيده بودند که فقط "زبان زنان" آن که با خط درشت نوشته می​شد به چشم می​خورد و در سرتاسر اتاق ديده می​شد. من با دقت به آنها نگاه می​کردم. خواهرم پرسيد "به چی اين طور خيره شده و نگاه می​کنی؟" گفتم "به اینکه زبان زنان چقدر دراز شده، نگاه می​کنم." خنده​​اش گرفت و گفت "الهی که زبان زنان روزی از اين هم درازتر شود."
از خاطرات قمرتاج دولت​آبادی خواهر کوچکتر صديقه دولت​آبادی





در خبرها آورده​اند که در روزگاران نه چندان دوری خاتونی در دیار یانکی​ها وبلاگی داشت. راویان دانا و سخنواران اندرزگو روایت می​کنند که این خاتون وقتی ساکن فرنگستان بود، بیشتر به رتق و فتق امورات این وبلاگ می​پرداخت و آن را به اصطلاح آن زمان، به روز می​کرد ، شرح سفرها می​داد ، قصه​ها می​گفت و هراز گاهی نقشینه​ای ضمیمه می​ساخت. آنگاه که قدمش را برخاک آن​ور اقیانوس​ها گذاشت، حوادث چون مور و ملخ بر سر دوستان و آشنایان ساکن بلاد شرق و کشور هزارو یک​شب سرازیر شد، ظلم​ها کردند بددلان و دربند نمودند بی​گناهان را. شفقتی در راه نبود و هرچه بود حق مسلمی بود که به آنها نمی​دادند و به جایش یک حق مسلم دیگر می​دادند. خاتون غمین و سرگشته کنج عزلتی گزید و سر در گریبانش فرو برد و هرچه کرد نوشتنش نیامد. از بد حادثه، راویان آمدند و در یک شب دلگیر طوفانی خبر آوردند که چه نشسته​​ای خاتون که نگون​بخت گشتی. خاتون برآشفت، دامن به دست گرفت، آب برزمین گذاشت و علت جویا شد. گفتند داروغه​​ای حکم داده که فيل تر شوی. خاتون خشمگین شد، شور حسینی او را فرا گرفت و انقلابی​گری خونش جوشید و بالا آمد و سر رفت و سرانجام گفت: ما را و وبلاگمان را فیلتر کنید، ما و وبلاگمان بیدارتر می​شویم! (دلتان هم بسوزد)... اما همان لحظه چشمانش به ساعت مهتابی اندرونی افتاد ( در آن زمان در شب​ها ساعت مهتابی داشتند و در روزها، ساعت آفتابی-توضیح نویسنده) و دريافت که شر و ور می​گويد. "بيدارتر" چه کشکی است؟ ساعت ۱۲ و ۱۷ دقيقه​ی نيمه​شب است و بايد برود بخسبد...

نتيجه​ی اخلاقی۱. آخه ساعت ۱۲ و ۱۷ دقيقه، نه ببخشيد ۱۲و ۱۹ دقيقه​ی شب وقت به روز شدن است؟
نتيجه​ی اخلاقی ۲. حالا نمي​شد فيل خشک ميکردی ما را و نه فيل​تر؟
نتيجه​ی اخلاقی۳. چقدر امشب نازنين همسرم داره خرو پف می​کنه:)
نتيجه​ی اخلاقی۴. ما هيچ اشاره​ای به هيچ شعاری نکرديم.
نتيجه​ی اخلاقی۵. فکر نکنم فيل تر شده باشیم، مزاح کردند با ما!
نتيجه​ی اخلاقی ۶. خرو پف ها شديدتر شد.
نتيجه​ی اخلاقی ۷. برو بخواب بچه پررو! ساعت ۱۲:۲۳ شب است!



Comments: Post a Comment






تماس با من

دوستان



آرشيو

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Weblog Commenting by HaloScan.com