اخراجیها رو ديدم. دوستش نداشتم. به نظر من، نکتهی مثبت فیلم، انتهای فیلم بود و نمایش صحنههای جنگ. چهرهی زشت جنگ. پاهای بریده جوانهای مردم، تلخی مرگ، یادآوری آن روزها. صحنهی خداحافظی از رزمنده ها که خودم هم تجربهاش رو دارم. اتوبوسی که تو صدا و هیاهوی سرود و نوحه و آه و گریه به راه میافته و برادرعزیزتر از جان به زحمت ۱۵ سالهات رو با خودش میبره. مادرت آرام و بیصدا مظلومانه اشک میریزه و تو از خودت میپرسی آیا دوباره برادرت را خواهی دید یا این آخرین باری بود که بوی بدنش رو استشمام کردی.. یاد روزهای قهر و گریه و اعتصاب غذای برادر میافتی که به زور از مامان و بابا رضایتنامه میخواست که بره... بگذریم... برام فرقی نمیکنه دهنمکی این فیلم رو ساخته يا کس ديگهای. اما شوخیها لوس و يخ و تکراری بودند و گاهی هم به حال و هوای آن روزها نمیخوردند و مربوط به همین چند سال اخیر می شدند. بازیها به دل نمینشستند. بيژن چند باری خنديد از ته دل ولی من فقط يه قسمت فيلم خنديدم و اون شعرخوندن اين اخراجیها ته اتوبوس و بعد تبديل شدنش به سرود انقلابی بود. نفهميدم چرا دهنمکی تو فيلمی که در يوتيوب ديدم، از امين حيايی انقدر عذرخواهی کرد. به نظر من که بازی امين حيايی خيلی سطحی و بد بود. اون از اون فيلم يخ شام عروسی که حيايی و نيکی کريمی اصلا در حدی که بايد باشند، نبودند و من با زور نيم ساعت فيلم رو ديدم و اين هم از اين فيلمش. اکبرعبدی و يکی دوتای ديگه هم که انگار دارند برات جوک ترکی تعريف میکنند. تنها نکتهی مثبت بين بازيگران، حضور اون بازيکن نقش شهيد کشوری بود که اسمش رو هم يادم رفته. اما به قول آقای پاکدل نازنين، خوبه که "دهنمکی هم برای بيان عقايدش به زبان شريف سينما متوسل شده" و اين میتونه نشانهی خوبی باشه... پینوشت.در همين رابطه، بهار عزيز هم مطلبی نوشته.
|
Comments:
Post a Comment
|
تماس با مندوستانآرشيو
December 2004
January 2005
February 2005
March 2005
April 2005
May 2005
June 2005
July 2005
September 2005
October 2005
November 2005
December 2005
January 2006
February 2006
March 2006
April 2006
May 2006
June 2006
July 2006
August 2006
September 2006
October 2006
November 2006
December 2006
January 2007
February 2007
March 2007
April 2007
May 2007
February 2010
|