سازمان دیده بان حقوق بشر هم به حکم ناعادلانه ي آرش سيگارچي اعتراض کرده. براي دوستاني که نمي تونند ايران امروز رو باز کنند هم اين قسمت رو مي ذارم. بد نيست بدونيم تو اون نا کجاآباد چي داره مي گذره: «محکمه سیگارچی دنباله پروژه سیستماتیک دولت ایران برای جلوگیری و سرکوب آزادی بیان در آن کشور میباشد. در طول یک سال گذشته تعداد بسیار زیادی از روزنامه نگاران و وبلاگنویسان از سوی مامورین دولت بازداشت شده اند. از جمله مجتبی لطفی وبلاگنویس و روحانی از سوی دادگاه ویژه روحانیت در شهر قم به ٣ سال و ١٠ ماه حبس محکوم شده است. همچنین مجتبی سمیعی نژاد وبلاگنویس دیگر در ١١ آبان بازداشت شد و به مدت ٨٨ روز در زندان انفرادی به سر برد و به شدت مورد شکنجه قرار گرفت. اگرچه وی در تاریخ ٩ بهمن آزاد شد ولیکن مجددا در تاریخ ٢٥ بهمن بازداشت شد. همچنین تعدادی از فعالان سیاسی در طی چند ماه اخیر بازداشت شده و در سرنوشت نا معلومی به سر میبرند. در تاریخ ٧ بهمن ماه مامورین وزارت اطلاعات عباس خرسندی را دستگیر کردند. وی در بند شماره ٢٠٩ زندان اوین در حبس انفرادی بسر می برد. نرگس ادیب فعال سیاسی دیگری میباشد که در تاریخ ٨ فوریه در خانه اش بازداشت شد و به زندان اوین منتقل شد. مسولین دولت ایران هیچگونه اطلاعاتی در مورد این اشخاص فراهم نکرده اند.» خواهش مي کنم اينجا رو هم امضا کنيد: طوماری برای آزادی آرش سیگارچی! سرزمين آفتاب: این پتیشن به هیچ گروه و ارگانی تعلق ندارد به غیر از مردمان آزاده ایران به اميد روزي که اين دستگاه هاي تفتيش عقايد ( انکيزيسيون) تو هر جايي که هستند و به هر شکلي ظهور مي کنند، ريششون خشک بشه! آخه بابا خجالتم خوب چيزيه! چ ه ا ر د ه سال شوخي که نيست. يه عمره!
|
!Libérez Arash et Mojtaba !Free Mojtaba and Arash به نقل از ايران امروز:« هموطن سلام: جامعه جهاني وبلاگ نويسان خواستار حمايت از دو وبلاگ نويس ايراني شد که در حال حاضر به اتهام اقدام بر عليه امنيت ملي جمهوري اسلامي ايران به زندان افتاده اند. کميته جهاني حمايت از وبلاگ نويسان که يک ماه از تاسيس آن مي گذرد از کليه کساني که داراي صفحات وبلاگ شخصي هستند، خواسته است تا در روز 22 فوريه خواستار آزادي افراد مذکور شوند که آرش سيگارچي و مجتبي سميعي نژاد نام دارند. اين کميته همچنين از وبلاگ نويسان جهان خواسته تا در اين زمينه با سفارت خانه هاي ايران در سراسر جهان مکاتبه نمايند. گفتني است که بر طبق برآوردها در حال حاضر 6 ميليون وبلاگ در سراسر جهان وجود دارد و روزانه 12 هزار وبلاگ به تعداد وبلاگ هاي موجود اضافه مي شود. علاوه بر اين در عرض هر 5.8 ثانيه يک وبلاگ در جهان ايجاد مي شود. کميته جهاني حمايت از وبلاگ نويسان توسط يک بلاگر امريکايي به نام کورت هاپکينز و با استفاده از امکانات سرويس بلاگ blogspot راه اندازي شده است.»
اين جا شهر کوچولوي ارنان (Ornan) است. نزديک جايي که من زندگي مي کنم. ارنان شهر Courbet نقاش جنجالي و معروف اواخر قرن نوزدهم فرانسه ست. کساني که موزه ي درسه (musée d'Orsay)رو ديدند حتما" تابلوي معروف Origine du monde رو هم ديدند که بنا به دلايل اخلاقي و معذوريت شرمنده نمي تونم اينجا بذارمش. اولين بار اين دو تا دوست فرانسوي منو بردند توي يه سالن بزرگ موزه که بيا اين همون نقاشي معروفه ي کوربه رو ببين. آقا منم رفتم جلو. به خدا اولش اصلا" نفهميدم چي به چيه. بعد يهو چند ثانيه بعد يه جيغ بنفش کشيدم و رومو کردم به ديوار . يعني شتر ديدي نديدي. اين دوستان بدجنس دلشون رو گرفته بودند و قاه قاه مي خنديدند. جونم براتون بگه که من همين کار رو با بيژن هم کردم. نه جيغ زد نه رنگش مثل من پريد. فقط يه لبخند زد. خلاصه که من نتونستم قاه قاه بخندم. اين عکس مال تابستون 2003 و روز تولد منه. هنر بيژنه و البته من کنارش وايسادم ها که اين قدر خوب از آب در اومده:) خونه ي کوربه دست راسته عکس است و دست چپ واي يه رستوران عاليه فرانسويه. از اونا که هي کنار دستت وا مي ايستند که غذاي بعدي رو سرو کنند. البته من بد سليقه غذاي به اون گروني رو دوست نداشتم و کلي خوش به حال بيژن و ورونيک و اوليويه شد. پي نوشت: من بالاخره يه کامپيوتر پرتابل خريدم. اسمشم گذاشتم بلفي يعني دختر خوشگله مثل همين بلفي خودمون. آخه مارکش pacard belle بود و منم "بل" رو از اسمش گرفتم و يه "في" هم بهش اضافه کردم شد بلفي. اين ايام حراج واقعا" ايام مبارک و ميمونيه:) پي نوشت 2: ممنون از ترمه جون. من موزه ي درسه رو اشتباهي گفته بودم موزه ي لوور. علتشم اين بود که در طول دو روز، سه تا موزه رو پشت سر هم ديديم و اونم دو سال پيش. خب آدم يادش ميره و بعضي وقتا هم قاطي مي کنه ديگه:)
در راستاي تک و تعارفات عديده بين دوستان و من و تبادل عکس هاي زيبا بين وبلاگستاني ها،ما نيز به صرافت افتاديم که از قافله عقب نمانيم و گوشه هايي از هنر نازخاتوني رو نشون اصحاب شريفه ي وبلاگستان بدهيم. در همين راستا باب گفتمان عکسي رو با آبچينوس عزيز باز کرديم تا ديگران از اين رهگذر حظي برند و نصيبي . خواهشمنديم هي از ما تعريف کنيد تا ما نيز در اين ايام الله «انفجار نور» که گذشت و ما بي نصيب مانديم دلمان خوش باشد به اين تعاريف. از همين جا هم باز داشت ناجوانمردانه و دوباره ي مديار رو محکوم مي کنيم تاخاري باشد بر چشم دشمنان اين مرز و بوم و دين و «فرزانه» جان. فرزانه جان آسوده بخواب، ما فرزانه تريم! با اين هنر هايي که از بند بندانگشتانمان همانند عسل چکه مي کند. اين شما و اين هنر عکاسباشي... آي سرمان درد گرفت چون همين الآن سقف ريخت روي سرمان! و اما کلام آخر: اين عکس رو تقديم مي کنيم به آبچينوس جان که کام همه را با اين لبوهاي قرمز و حتما" شيرين، شيرين نمود! پي نوشت1 : با خبر شديم که وبلاگ مديار رو «گروه هکري حديد» هک کرده است! راست و دروغش رو خودتون بريد ببينيد. پي نوشت 2: عکس بالا دست پخت من در سفر ماه عسل 25 روزه در تابستان پيش است. برلين تابستان 2004 بالاي برج ميدون... ( انگار آزادي)! اسمش يادم نيست درست. همون ميدونه که بالاش يه مجسمه داره ها. که پله هاش بيچاره ات مي کنه. شهلا جون حتما" ميدونه. چه خوبه آدم دوستای خوبی مثل آبچينوس عزيز داشته باشه که تا هوس لبو کردی يهو می بينی اين عکس خوشگل با يه عالم عکس خوشگل برفی سر و کلشون پيدا ميشه. می خواستم زودتر از اينا بزارمش تو وبلاگم ولی بلد نبودم :) باز هم دست هاله درد نکنه ديگه! ديروز از طرف يکي از کانال هاي فرانسه ( نمي گم کدوم چون مي ترسم خيلي مشهور بشيم:) من و سه نفر ايراني رو بردند سيتادل Citadelle که يه قلعه ي قديمي و خوشگل مشرف به شهرمونه و بعد رفتيم در قسمت باغ وحش که سه تا شير ايراني بودند و يه عالمه ميمون خوشگل و جينگولي ( معني اش رو ديگه خودتون حدس بزنيد) و ازمون فيلمبرداري کردند و با تک تکمون مصاحبه نمودند. سيتادل رو به عنوان نمادي از شهرمون انتخاب کرده بودند. نکته ي خيلي جالب دو شير ماده و اون آقا شير بي يال و کوپال بود که با رسيدن ما غرش هايي مي کردند که همه جا رو مي لرزوند. شايد بوي ايران به مشامشون خورده بود:) موضوع اصلي سينماي ايران بود و تجربه ي ما ايراني ها در فرانسه و علت اومدنمون. من هم از اين فرصت استفاده کردم و درباره ي تهمينه ميلاني عزيز حرف زدم و CD فيلم "دو زن" رو گرفتم طرف دوربين و خلاصه که يه کوچولو از زن ايراني گفتم. قرار شد يه صحنه ي کوچيک فيلم رو تو اين قسمت بگنجونه که اميدوارم اين کار رو بکنند. قرار شده بود به قول آرمان چند فرهيخته ي ايراني رو انتخاب کنند . خودش که سالهاست با دست اندرکاران جشنواره ي "وزول" Vesoul همکاري مي کنه. دومين آقاي ايراني هم که دکتراي تاريخ داره و تز جالبي در مورد لباس و پوشش اقوام ايراني نوشته و به عنوان مشاور با سازندگان بريتانيايي فيلم سيروس کبير همکاري مي کنه. نگين هم که دانشجوي دکتراست و فرهيخته است و خلاصه اون وسطا من يکي هم شدم جزو فرهيختگان!!! آي مي خنديديم موقع فيلمبرداري. يه کيف حسابي هم کرديم.و اما اين گروه کارگردان و فيلمبردار و صدابردار انقدر خودموني و مهربون و نازنين بودند که نگو. صميميت و خاکي بودنشون جدا" مثال زدنيه. نمي دونم با کارگردان هاي ايراني تا حالا برخورد داشتيد؟ من يه سه تاييشون رو مي شناسم. آدماي خوبيند وگاها" صميمي ولي بسوزه پدر شهرت! اون طور که بايد جوابت رو نمي دند و اگر سوالي داشته باشي و داري با علاقه ازش سوال رو مي پرسي مدام نگاهشون به اين طرف اون طرفه. البته همين جا بگم که تنها کارگردان منظمي که من ديدم و سريع جواب اي-ميل هات رو ميده محسن مخملباف عزيزه. ولي ديدنش وملاقات حضوري! هنوز نميدونم؟
خلاصه که امسال رييس هيات داوران داريوش مهرجوييه و عزت الله انتظامي نازنين هم مياد و يه قسمتي از جشنواره به تقدير از اين هنرمند دوست داشتني اختصاص داره. يه کارگردان خانوم از فرانسه و يه آقا هم از ايران مياند که من نمي شناسمشون. يه عالم فيلم از ايران نمايش داده ميشه که فيلم گاو، اجاره نشين ها، ناصرالدين شاه، باشو، شير سنگي و بماني هم جزوشونه. اين يازدهمين جشنواره ي فيلم هاي آسيايي تو شهر وزوله که از 22 فوريه شروع ميشه. بقيه اش باشه تا بعد... |
تماس با مندوستانآرشيو
December 2004
January 2005
February 2005
March 2005
April 2005
May 2005
June 2005
July 2005
September 2005
October 2005
November 2005
December 2005
January 2006
February 2006
March 2006
April 2006
May 2006
June 2006
July 2006
August 2006
September 2006
October 2006
November 2006
December 2006
January 2007
February 2007
March 2007
April 2007
May 2007
February 2010
|